اینک نوبت نقشآفرینی کسانی است که با اراده مردم در اسقاط نظام پیشین مسوولیت بنیان نظم نوین بر اساس اعتقادهای مردم خویش را دارند. به اعتقاد نگارنده، چشمانداز تا دوردستها روشن است و این هنوز اول سحر است.
آنچه در سایه تحولات یک سال گذشته در منطقه تحت عنوان بیداری اسلامی از آن یاد میشود، در نگاهی کلان شاکله یک «نهضت اسلامی» را آشکار ساخته است. منوچهر متکی، وزیر پیشین امور خارجه کشورمان در نوشتار پیشرو با طرح این نکته، مؤلفهها و ویژگیهای این نهضت اسلامی را برشمرده و به بررسی قلمرو و تأثیر این نهضت در حوزه عربی، آفریقای غیرعربی، جهان اسلام، اروپا و آمریکا پرداخته و چشمانداز پیشروی آن را تبیین و تحلیل میکند.
الف) درآمد
بیداری اسلامی در جهان عرب در آستانه یکسالگی و شناسنامهدار شدن است. به اعتقاد نگارنده، تحولات عمیق و گسترده یک سال گذشته در خاورمیانه عربی و شمال آفریقا که در سایه بیداری اسلامی به وقوع پیوست، هر روز بیشتر از روز پیش، قائمه یک «نهضت اسلامی» را آشکار میسازد.
با وجود انکارهای اولیه و اظهارات محافظهکارانه، برخی از چهرههای سیاسی، اسلامی در این قیامها از یکسو تحول درونی ایجادشده در مردم خویش را باور نداشتند و از سوی دیگر، مرعوب و نگران برخورد خشمگینانه و سرکوبگرانه قدرتهای غربی بودند. مردم این کشورها نشان دادند که در بیان مطالبات خویش و عملی شدن آنها مصمم هستند. شناسنامه در حال صدور برای «نهضت اسلامی» دربردارنده مشخصات ذیل است.
1- اولین مشخصه در شکلگیری این نهضت، حضور فراگیر مردم از قشرهای مختلف اجتماعی بود. در این میان، نقشآفرینی ممتاز زنان و جوانان در جهان عرب، بیسابقه است. همه در خیابانها بودند؛ بدون سلاح اما مصمم و متحد. مطالبه آنان صریح بود؛ «اسقاط النظام» از نظم حاکم به تنگ آمده بودند. آنقدر آمدند و بر شعار خویش اصرار ورزیدند که حکومت را توان مقابله نماند و فروپاشی آغاز شد.
2- دومین مؤلفه در شناسنامه «نهضت اسلامی»، ایستادگی مردم برای شکلگیری نظام جدید مردمسالاری است که از آرا و نظرات مستقیم مردم به دست آید. انتخابات آزادی که از تأثیرگذاری و دخالت عوامل و سیاستهای بیگانگان مصون باشد.
امروز تونس و مصر حوزههای رأیگیری خویش را برای ورود به پروسه تغییرات ساختاری در کشور خویش، برپا کردهاند و در فردایی نزدیک، یمن و بحرین با درهم شکستن آخرین مقاومتهای حکمرانان مستبد خویش، پای در این عرصه میگذارند و جامعه خویش را از چنبره حکومتهای خودکامه و وابسته به قدرتهای سلطهجو نجات میدهند.
مطمئنا در نظامهای سیاسی آینده منطقه، جایی برای پادشاهان و حکومتهای موروثی نخواهد بود و خداوند به درستی فرمود: «ان الملوک اذا دخلوا قریتا افسدواها» اگرچه کسانی در منطقه، سودای تشکیل اتحادیه حکومتهای پادشاهی را در سر میپرورانند.
پادشاهی سعودی، پادشاهی اردن و پادشاهی مراکش هماینک در معرض جدی بیداری اسلامی و مطالبات بحق مردم این کشورها برای مشارکت در سرنوشت خویش هستند. با پیروزی مردم یمن، آتش خشم مردم این مناطق زبانه خواهد کشید. خلاصه کلام آنکه شکلگیری نظامهای مردمسالار در بخشی از جهان عرب، تأثیرات جدی خود را در دیگر جوامع عربی خواهد گذاشت.
3- سومین و اصلیترین شناسه شناسنامه در حال صدور «نهضت اسلامی»، خاستگاه، هویت و سمت و سوی این نهضت است. اگرچه با اندکی مداقه در شعارها و مطالبات مردم از همان روزهای نخست تظاهرات میلیونی، این مؤلفه از نهضت اسلامی قابل شناسایی بود اما ضرورت مستندسازی و بیان نظرات صریح مردم در قالب یک رفراندوم، ایجاب میکرد که منتظر انتخابات و صندوقهای رأی باشیم. ناظران سیاسی و محافل منطقهای و بینالمللی با مشاهده نتیجه انتخابات خیر تونس و مصر، اذعان کردند که «اسلامخواهی» قلب مطالبات «نهضت اسلامی» در کشورهای عربی است.
ب) قلمروی تأثیر نهضت اسلامی
از ویژگیهای مهم بیداری اسلامی، تأثیرگذاری آن در محیطهای مناسب و مساعد برای بروز این تحولات است. این محیطهای مناسب را میتوان به شرح ذیل دستهبندی کرد:
1- تکمیل حلقههای بیداری در کشورهای عربی
مشترکات دینی، فرهنگی، زبانی از یکسو و مشابهتهای شیوههای حکومتی در بسیاری از کشورهای عربی از سوی دیگر، شرایطی را به وجود آورده که باید از این حوزه به عنوان اولین حوزه نفوذ و تأثیرگذاری تحولات آغاز شده در تونس و مصر نام برد. سرسپردگی و تبعیت بیچون و چرای کشورهای عربی - غیر از چند استثنا - از سیاستهای منطقهای و جهانی آمریکا، موجب اشتراک در مطالبات مردم این کشورها نیز شده است.
به همین دلیل است که حادثه به ظاهر کوچک خودسوزی یک فرد در تونس به پدیدهای مشابه در مصر و سپس دومینوی اعتراضات مردمی در بیشتر کشورهای عربی منجر میشود. حکام کنونی در جهان عرب به خوبی دریافتند که قادر به ادامه حکومت بدون حضور و مشارکت مردم نیستند.
لذا در دومین سال نهضت اسلامی، شاهد شکلگیری قطب جدیدی از کشورهای عربی خواهیم بود که دارای مواضع نزدیک به هم در موضوعات مهم منطقهای و بینالمللی خواهند بود. مهمترین موضوعی که تحتتأثیر شرایط جدید، دچار تحولی بنیادین خواهد شد، مساله فلسطین و برخورد با رژیم صهیونیستی خواهد بود.
2- آفریقای غیرعربی
بیش از 40 کشور آفریقایی غیرعرب در این قاره قرار دارند که کمربند تحولات اخیر از شمال غرب، شمال و شمال شرق آن را احاطه کرده است. اگرچه مبارزات استقلالطلبانه و ضدنژادپرستی ملتهای آفریقایی به دوران استعمار مستقیم کشورهای غربی در این قاره پایان داد و غیر از مناطق و جزایر کوچکی در اقیانوسها، مردم آفریقا مالکیت و حاکمیت سرزمینهایشان را بازپس گرفتند اما آفریقا طی دهههای بعد از استقلال نیز از مشکلات ساختاری و نیز دخالت خارجی رنج بردهاند.
نخست آنکه در برخی از کشورهای آفریقایی حکمرانانی وجود دارند که یا به دلیل خودکامگی و استبداد رأی یا سرسپردگی به قدرتهای خارجی، حکومت مادامالعمر یا موروثی را برای خویش طراحی کردهاند. دیگر آنکه رقابتهای انگلیس و فرانسه، دو استعمارگر قدیمی این قاره، هنوز برای استثمار حوزههای انگلوساکسونی و فرانکوفونی در آفریقا با اعمال نفوذ و تأثیرگذاری بر تصمیمهای حکومتهایشان، ادامه دارد.
مشکل دیگر آفریقا آن است که در ادامه چپاول معادن و سرمایههای ملی آفریقا توسط کشورهای اروپایی با اکتشاف نفت و گاز در سراسر این قاره، کمپانیهای آمریکایی با تحمیل قراردادهای استعماری درصدد انحصاری کردن امتیاز بهرهبرداری از آن و داشتن برگ برنده برای فشار به رقبای خویش در آسیا به ویژه چین هستند و بالاخره جنگهای داخلی که عمدتا ریشههای خارجی دارند، همچنین فقر و بیماری، شرایط را برای تحولاتی بنیادین، این بار از داخل فراهم کرده است.
زنگ خطر برای حکومتهای مستبد و وابسته در آفریقا به صدا درآمده است، وجه شاخص مردمسالاری که در نهضت اسلامی حوزه عربی ازجمله در آفریقا روز به روز آشکارتر میشود، محرکی قوی و الهامبخش برای همسایگان خواهد بود و ما در آیندهای نهچندان دور، شاهد تحولاتی اساسی در سازوکارهای حکومتی در آفریقا خواهیم بود.
3- جهان اسلام
در کشورهای اسلامی طی دهههای اخیر تحولاتی متفاوت به موازات یکدیگر رخ داده است:
3-1: رشد آگاهی و میل به بازگشت به خویش
در سایه الهامبخشی انقلاب اسلامی و نشر اندیشههای بیدارگرانه امام خمینی(ره) جهان شاهد رجعت آموزههای اسلامی به میان اقشار مختلف جوامع مسلمان در کشورهای مختلف شد. در این بازشناسی، مفاهیم و مباحثی از اسلام که بیشتر جنبههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی داشتند و مغفول مانده بودند، در کتابها و جلسهها مورد کنکاش قرار میگرفتند. جوانان در کشورهای اسلامی در این رجوع به مفاهیم انقلابی، احساس هویت و غرور میکردند.
ملتهای مسلمان به این باور رسیدند که بازگشت به خویشتن، استقلال فکری و سیاسی را برایشان به ارمغان میآورد. نگارنده این سطور که حدود 30 سال بعد از انقلاب در حوزه روابط خارجی اعم از مجلس و دستگاه دیپلماسی کشور حضور داشته، نکات و خاطرات فراوانی در این تغییر و تحول درونی در جوامع اسلامی دارد که در محدوده این نوشتار از مجموعه مکتوب همشهری دیپلماتیک نمیگنجد.
نکته مهم آن است که بیداری اسلامی اخیر و متعاقب آن، قیام عظیم مردمی در برپایی نظامهای جدید حکومتی، آن هم در حساسترین و استراتژیکترین منطقه از جهان اسلام، شتابی جدی در حرکت دیگر ملل مسلمان بهویژه در آسیا را موجب خواهد شد.
3-2: تحولات در حوزه دولتها و حکومتها در کشورهای اسلامی
به موازات موج آگاهی و تحولاتی که در عمق جان ملتهای مسلمان در دهههای اخیر ایجاد شده، شاهد حرکتی معکوس و سدکننده در حوزه دولتها هستیم. حکام خودکامه و نوعا وابسته به قدرتهای سلطهجو، اسلامخواهی ملتها را که اصلیترین مطالبه آنان مشارکت در تعیین سرنوشت خود و استقرار نظامی عادلانه در کشورشان است را مانعی جدی در مقابل امیال خود دیده و لذا تقویت پایههای استبداد، محدودسازی هرچه بیشتر و بالاخره سرکوب هر صدا و حرکت مخالف را در دستور جدی کار خود قرار دادند.
مجوز لازم برای تقویت هر چه بیشتر پایههای دیکتاتوری در ازای امتیازاتی که میدادند، از اربابان غربی گرفته میشد. در چنین شرایطی، تعارض و تضاد بین ملتها و دولتهایشان هر روز بیشتر شد و هماینک در بخشهایی از جهان اسلام، تنها جرقهای موجب انفجاری عظیم خواهد شد.
کسانی که در فکر تشکیل اتحادیه پادشاهی در منطقه هستند یا حکمرانان خشن و سرکوبگر، چنانچه از نهضت اسلامی در منطقه، عبرت نگیرند، دیر یا زود با سونامی اجتماعی مواجه خواهند شد. شرح اقدامات موردی یا گروهی این دسته از کشورها در برخورد با مردم خود یا جلوگیری از الهامبخشی انقلاب اسلامی، نیازمند نگارش دهها جلد کتاب است.
3-3: سازمان کنفرانس اسلامی و دیگر موسسههای بینالدول اسلامی
تأثیرزدایی از سازمانها متعلق به کشورهای اسلامی و بیخاصیت کردن آنها از دیگر تحولاتی بود که طی دهههای پس از تأسیس آنها در دستور کار حکومتهای کشورهای اسلامی قرار داشت. سازمان کنفرانس اسلامی که وارد پنجمین دهه از تأسیس خود شده، در پی آتش زدن مسجد الاقصی و با هدف آزادی فلسطین تشکیل شد. متأسفانه وابستگی بسیاری از این دولتها و سازشکاری آنان در مقابل رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن بهویژه انگلیس و آمریکا موجب شد که فلسطین همواره قربانی مطامع آنان شود.
در 20 سال گذشته، همه رزمندگان فلسطینی را که در سازمان آزادیبخش متمرکز شدند، به پای میز مذاکرات سازش کشاندند و با گرفتن تعهدات همهجانبه در توقف هرگونه مبارزه حقطلبانه، هیچ امتیازی به آنان ندادند. وارثان یاسر عرفات که خود قربانی همین مسیر سازش ننگین شد، در ماههای اخیر به چشم خویش دیدند که چگونه تشویقکنندگان آنان به مذاکره و سازش، حتی حاضر نشدند بر تشکیل دولت فلسطین در بخش کوچکی از سرزمین فلسطین مهر تایید بزنند.
کمیته قدس، سازمان همکاری اسلامی و موسسههای وابسته به آن که همگی در چنگ دولت عربستان محبوس شدهاند، از کمترین خاصیتی برای احقاق حقوق مسلمانان و نفی اسلامهراسی غرب برخوردار نیستند. معتقدم که شکلگیری نظامهای جدید در مناطق تحت تأثیر نهضت اسلامی اخیر، روح تازهای در این سازمانها پدیدار خواهد ساخت.
4- اروپا و آمریکا
شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی غرب در یک دهه گذشته به شدت دستخوش تغییر و تحول شده است. این تحولات را در سه حوزه سیاست خارجی، مناسبات داخلی و همچنین روابط بین اروپا و آمریکا میتوان دستهبندی کرد:
4-1: تحولات در حوزه سیاست خارجی
تمام سیاستها و اقدامهای آمریکا و غرب طی ده سال گذشته در حوزه روابط خارجی، تنها به افزایش انزجار در افکار عمومی مردم جهان و افول قدر قدرتی ادعایی غرب، منجر شده است. باراک اوباما در نخستین سخنرانیاش در مراسم تحلیف خود به عنوان رئیسجمهور میگوید: «ما باید اعتماد به آمریکا را هم در میان مردم آمریکا و هم در سیاست خارجی و روابط با دیگر کشورها بازسازی کنیم.» این جملات، اعتراف صریحی است به اینکه در آمریکا و جهان، اعتمادی به سیاستهای آمریکا وجود ندارد.
چگونگی تحولات در مناطق مختلف جهان بهویژه در حوزههایی که دخالت مستقیم آمریکا و غرب وجود دارد، ازجمله در عراق و افغانستان، شمال آفریقا و خاورمیانه، نشانگر افزایش بیاعتمادی همراه با اعتراض و عصیان در این مناطق است. استیصال در مدیریت سیاست خارجی آمریکا طی شش دهه گذشته، هرگز تا این حد نبوده است.
4-2: تحولات در حوزه سیاست داخلی آمریکا و مناسبات با مردم
همانگونه که در محور قبلی بیان شد، شعار اوباما بازسازی اعتماد مردم آمریکا بود. اینکه آیا اوباما در تحقق این شعار موفق بوده یا نه را باید در میزان مشارکت و رأی به اوباما مشاهده کرد (اگرچه در سیستم انتخاباتی آمریکا، رأی مستقیم مردم به رئیسجمهور وجود ندارد) البته پیش از آن میتوان با نگاهی گذرا به آنچه در هفتهها و ماههای اخیر در خیابانهای شهرهای آمریکا میگذرد، تا حدود زیادی پاسخ سوال مطرح شده را دریافت.
امروز اعتراضها به بحران اقتصادی در غرب با منطقی مطرح میشود که در صورت جدی شدن، اساس مناسبات و نظامهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی غرب را درهم خواهد کوبید. جورج سوروس، سرمایهدار بزرگ آمریکایی و شبکه مافیایی او که به اذعان ماهاتیر محمد در بحران پولی جنوب شرق آسیا در دهه 1990 نقش داشتند، وقتی ده سال بعد با بحران مشابهی در آمریکا و سپس دنیای سرمایهداری مواجه میشود، میگوید: «ما با نظامات جاری جیبهایمان را پر کردیم.
این نظامات دیگر جواب نمیدهد. اکنون دیگران که در فکر پر کردن جیبهایشان هستند، باید سازوکارهای جدیدی تعریف کنند.» واقعیت این است که امروز اعتراض خشمگینانه مردم در پاسخ به همین سیاست پر شدن جیب اقلیت یک درصدی اشراف در نظام سرمایهداری غرب، شکل گرفته است.
4-3: تعارض و تضاد منافع در بلوک غرب
امروز در میان مردم اروپا این سوال مطرح است که چرا باید صورتحسابهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی آمریکا در مناطق مختلف جهان، توسط اروپاییان پرداخت شود، در حالی که سهم آنان در تصمیمسازیهای منطقهای و جهانی و مدیریت بحرانها روز به روز کمتر میشود و چرا باید سربازان ایتالیایی، فرانسوی، سوئدی، لهستانی و دیگر کشورهای اروپا، تحت فرماندهی آمریکا به مناطق بحرانهای خویشساخته اعزام و کشته شوند، تنها به دلیل تعهد نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا در حفظ کیان غیرمشروع صهیونیسم، رهبران اروپایی باید از جنایتهای این رژیم در منطقه، چشم و گوش بسته حمایت کنند.
عملکرد فدرال رزروبانک آمریکا در جایگاه بانک مرکزی جهان و گره زدن مناسبات پولی بانکی و تجاری جهان به دلار آمریکا، حوزههایی است که به ویژه در یک دهه گذشته، تضادهای درونی غرب را آشکار میکند. این شرایط ملتهب، آمادگی انفجار با هر بهانه و رخداد کوچکی را دارد. در این میان اروپا به دلیل همسایگی و نزدیکی با تحولات منبعث از نهضت اسلامی به ویژه در شمال آفریقا به شکل دیگری نیز در قلمروی تأثیر این تحولات قرار دارد.
حضور دهها میلیون شهروند و مهاجر مسلمان مقیم کشورهای اروپایی از بلغارستان تا انگلستان و تحقیرها و محدودیتهایی که به ویژه طی یک دهه گذشته با آن مواجه بودهاند، اذیت و آزار فرزندانشان در مدارس و دانشگاهها و استثمار آنان در اردوگاهها و محیطهای کار، زمینه اعتراض و عصیان را در میان آنان رواج داده است. قیام ملتهای مسلمان در کشورهای منطقه، آثار وضعی خود را بر این بخش قابل توجه از ساکنان اروپا خواهد گذاشت. اگرچه دولتهای اروپایی هماینک با چالش جدی مردم کشورهایشان به دلیل بحران اقتصادی مواجهاند.
ج ) چشماندازها
آیندهپژوهی در نهضت اسلامی اخیر از اهمیت بالایی برخوردار است. اینکه انرژی آزادشده ناشی از بیداری اسلامی تا چه میزان میتواند به طراحی و تحقق نظامهای جدید همت گمارد، حرکت اسلامی خویشتن را ارزیابی و نقد کند، آسیبشناسی منطقی در آن صورت پذیرد، فرصتها و تهدیدهای پیشروی آن مورد مداقه قرار گیرد و بالاخره مانیفست جامعی که دربردارنده همه اقدامهای انجام شده برای پیروزی نهضت و همه اقدامهای بایسته و ضروری آتی باشد، نسبت منطقی انقلاب عظیم اسلامی در ایران با این تحولات و مهمتر تکالیف و رسالتی که انقلاب اسلامی و ملت ایران و بهویژه نخبگان و اندیشمندان متعهد کشورمان در قبال نهضت اسلامی دارند، ازجمله سرفصلهای مهمی هستند که پرداختن به آنها، حیاتی است.
واقعیت آن است که حوزههای مختلف در کشور تنها پس از جدی انگاشتن رهبری انقلاب، به فکر شناسایی دقیق و شناساندن تحولات عظیم اسلامی منطقه افتادند. بیانات مقام معظم رهبری در کنفرانس بزرگ بیداری اسلامی در تهران هم پاسخگوی چرایی حرکت این سونامی اجتماعی در بخش مهمی از جهان اسلام است و هم ضمن تبیین چگونگی تحقق آن، تصویر روشنی از ضرورت آیندهپژوهی در این نهضت را ارائه میدهد.
مردم مسلمان کشورهای عربی به پیام «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما با انفسهم» لبیک گفتند، اینک نوبت نقشآفرینی کسانی است که با اراده مردم در اسقاط نظام پیشین مسوولیت بنیان نظم نوین بر اساس اعتقادهای مردم خویش را دارند. به اعتقاد نگارنده، چشمانداز تا دوردستها روشن است و این هنوز اول سحر است.
منبع: همشهری دیپلماتیک، شماره 54